عکس چهره شیر
همراه متون انگیزشی
بزغاله ای روی پشت بام بود و به شیری که از پایین عبور می کرد توهین میکرد و ناسزا می گفت…
شیر گفت: این تو نیستی که به من ناسزا
می گوید،
بلکه این جایگاه توست که به من ناسزا می گوید..!
مبادا بوسیله جایگاهت به دیگران توهین کنی،
که تکیه گاهت با گذر زمان سست شده و فرو میپاشد، آنگاه تو میمانی و آنهایی که تحقیرشان کردی..!!
پس در اوج قدرت مرد باش ….
میگویند شیری درجنگل مریض بود. روباهی نزد او رفت و به او گفت: شفای سلطان در این است که یک گورخر شکار کنی و من با روده گور خر شما را مداوا میکنم. شیر گورخری را شکار کرد و شکم آن را پاره کرد. روباه مکار با روده گور خر، شیر را محکم بست. خورشید که بالا آمد، در اثر گرما روده خشک میشد و به شیر فشار میآمد و نعره میکشید. موشی نزد شیر رفت و گفت: من میتوانم ترا نجات دهم.
او شروع به خوردن روده کرد. شیر آزاد شد، ولی از آن جنگل فرار کرد.
اهالی جنگل علت را پرسیدند.
شیر گفت:
در جایی که روباه ببندد و موش باز کند، جای ماندن نیست!!!
حقیقت مانند شیر است ، لازم نیست که از آن دفاع کنی ، آزادش بگذارید آنگاه خودش از خودش دفاع خواهد کرد…!
“نلسون ماندلا”
وقتی یک شیر میخواد طعمهای رو شکار کنه، آنچنان روش متمرکز میشه که هیییچ چیز دیگهای رو نه میبینه و نه میشنوه. اون فقط به هدفش فکر میکنه…
عکس شیر
قدرت شیر توی عضلاتش نیست
توی وجودش هست
وقتی میخواد چیزی رو بدست بیاره
با تمام وجود بلند میشه
با تمام وجود دنبالش میکنه
و با تمام وجود بدستش میاره
رویاتو بدست بیار!!!
بیشترین سرعت آهو هنگام دویدن نود کیلومتر بر ساعت است.
بیشترین سرعت شیر هنگام دویدن پنجاه کیلومتر بر ساعت است.
چرا آهو شکار شیر میشه؟
چون تو مسیر فرار می ترسه و همش به عقب نگاه میکنه.
محکم و با اطمینان به مسیرتون ادامه بدین و به عقب نگاه نکنید.
با سوادان بیشتر در معرض لگد خر هستند….!
گویند در گذشته دور، در جنگلی شیر حاکم جنگل بود و مشاور ارشدش روباه بود خر هم نماینده حیوانات در دستگاه حاکم بود.
با وجود ظلم سلطان و تایید خر و حیله روباه، همه حیوانات، جنگل را رها کرده و فراری شدند، تا جایی که حاکم و نماینده و مشاورش هم تصمیم به رفتن گرفتند…
در مسیر گاهگاهی خر، گریزی میزد و علفی می خورد…
روباه که زیاد گرسنه بود به شیر گفت:
اگر فکری نکنیم تو و من از گرسنگی می میریم و فقط خر زنده می ماند، زیرا او گیاه خوار است…
شیر گفت:چه فکری داری….؟
روباه گفت:خر را صدا بزن و بگو ما برای ادامه مسیر، نیاز به به رهبر داریم و باید از روی شجره نامه در بین خود یکی را انتخاب کنیم و از دستوراتش پیروی کنیم. قطعا تو انتخاب می شوی و بعد دستور بده تا خر را بکشیم و بخوریم….
شیر قبول کرد و خر را صدا زد و جلسه تشکیل دادند…
ابتدا شیر شجره نامه اش را خواند و فرمود:
جد اندر جد من، حاکم و سلطان بوده اند…!
و بعد روباه ضمن تایید گفته شیر گفت:
من هم جد اندر جدم خدمتکار سلطان بوده اند….!
خر تا اندازه ای موضوع را فهمیده بود و دانست نقشه شومی در سر دارند’ گفت:
من سواد ندارم، شجره نامه ام زیر سمم نوشته شده، کدامتان با سواد هستین آن را بخوانید…؟
شیر فورا گفت:من باسوادم، و رفت عقب خر، تا زیر سمش را بخواند…!
خر فورا جفتکی محکم به دهان شیر زد و گردنش را شکست…!
روباه که ماجرا را دید، رو به عقب پا به فرار گذاشت..
خر او را صدا زد و گفت:
بیا حالا که شیر کشته شده، بقیه راه را باهم برویم..
روباه گفت:نه من کار دارم…
خر گفت:چه کاری؟
روباه گفت:می خواهم برگردم و قبر پدرم را پیدا کنم و هفت بار دورش بگردم و زیارتش کنم، که مرا نفرستاد مدرسه تا با سواد شوم… وگر نه الان بجای شیر، گردن من شکسته بود…!!!!!
شیری گرسنه از میان تپههای کوهستان بیرون پرید و گاوی را از پای درآورد. سپس در حالی که شکمی از غذا در می آورد، هر ازگاهی یکبار سرش را بالا می گرفت و مستانه نعره می کشید. صیادی که در آن حوالی در جستجوی شکار بود صدای نعره های مستانه شیر را شنید و پس از ردیابی با گلوله ای آن را از پای درآورد.
هنگامی که مست پیروزی هستیم بهتر است دهانمان را بسته نگه داریم.
غرور، منجلاب موفقیت است.
موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت مقدمه گستاخی است!